تولد تا سه ماهگی: سه ماه اول زندگی کودک معمولاً زمانی هیجان انگیز برای والدین است. زیرا، توانایی های کودک به سرعت در حال رشد است. در عین حال اگر کودک دل دردهای مکرر داشته باشد، خواب کوتاهی داشته باشد یا مادر از افسردگی پس از زایمان رنج ببرد، این دوره می تواند بسیار سخت باشد. مراحا اصلی تکامل هیجانی و اجتماعی کودک در سه ماه اول شامل کسب دو توانایی عمده است؛ اول قابلیت کودک در بدست آوردن نظم وتعادل نسبی اعمال جسمانی خود و دوم توانایی آرام سازی خود بصورت نسبی است. در طی این دوره بسیاری از کودکان حدود 18 ساعت در روز می خوابند ولی تنظیم چرخۀ خواب و بیداری و شیر خوردن آنها نیاز به زمان دارد. کودک سه ماهه معمولاً می تواند سرش را بالا نگه دارد، اشیاء را با چشم دنبال کند و با صدای آرام بخش یا بغل شدن آرام می گیرد. در این زمان کودک به تدریج قادر خواهد بود به تعاملات اجتماعی با لبخند زدن، صدا در آوردن و حرکت اندام ها پاسخ دهند.
چهار تا هفت ماهگی: در پایان این دوره کودک می تواند معمولاً بدون کمک بنشیند، بغلتد و به تدریج چهار دست و پا حرکت کند. ارتباط کودک با مراقبت اصلی وی که معمولاً مادر است کم کم معنای بیشتری می یابد. کودک در حدود هفت ماهگی توانایی هایی را کسب می کند که دلبستگی وی را به مادر ممکن می سازد. کودک بتدریج در می یابد که یک شی وقتی که از دید او خارج می شود. همچنان وجود دارد (ثبات شی). کودک در این زمان در ارتباط رو به گسترش خود با مراقب اصلی اش (مادر) دقیقه به دقیقه، ساعت به ساعت و روز به روز سعی دارد با او همانند سازی کند. او می آموزد که خود را در آینه وجود مادر ببیند. اگر مادر افسرده است کودک هم افسرده می شود. اگر مادر عصبانی است وی خود را طرد شده حس می کند و اگر مادر شاد است کودک هم شاد می شود. کودکان این سن در صورتی که مادر چهره ای بی هیجان داشته باشد و به او پاسخ عاطفی مناسب را ندهد آشفته می شوند و این موضوع شدت نیاز آنان را به تعاملات مثبت عاطفی نشان می دهد.
هشت تا چهارده ماهگی: کودک در این زمان توانایی تحرک بیشتری یافته و قادر به جستجو و کاوش بیشتر محیط خواهد بود. کودک کنجکاو همچنان به مراقبین خود نیاز دارد تا بتواند با اطمینان خاطر به جستجوی پیرامون خود بپردازد. جالب این است که هرچه مراقب اصلی یا مادر بیشتر در دسترس کودک باشد وی بهتر می تواند بصورت مستقل عمل کرده و به دنیای اطرافش اعتماد پیدا کند. در این زمان کودک ابتدا از حالات و به تدریج از کلمات و جملات برای برقراری ارتباط استفاده می کند.
پانزده تا بیست و چهار ماهگی: این زمان همانند دوران نوجوانی فرزند، برای بسیاری از والدین دوره ای دشوار محسوب می شود. آنچه والدین به فراوانی در این دوره از تکامل کودک می شنوند و کلام شایع وی از این زمان «نه» و «خودم» است. کودک در این دوره تلاش می کند تا استقلال خود را بدست آورد. ولی بدلیل بعضی خصوصیات شناختی هنوز نمی تواند دنیای اطرافش را کاملاً درک کند و این موضوع موجب واکنش های غیر منطقی وی می شود. بعضی از این خصوصیات شناختی عبارتند از:
خود محوری: کودک در این سن خود را مرکز دنیا تصور می کند مثلاً ممکن است فکر کند که ماه وی را دنبال می کند. وی نمی تواند خود را به جای دیگران بگذارد و نظرات آنها را درک کند.
زنده پنداری: کودک در این زمان حیوانات و اشیاء را همانند انسان می داند. بنابراین ممکن است مسئولیت بسیاری از کارهای خود را نپذیرد و آنها را به اشیاء اطراف خود نسبت دهد.
نداشتن کنترل تکانه: وی قادر نیست احساسات یا تمایلات شدید خود را برای انجام کاری که دوست دارد کنترل کند. این مهارتی است که کودک باید با برخورد مناسب والدین به تدریج بیاموزد.
احساس بزرگمنشی و توانمندی زیاد: کودک تصور می کند که می تواند هرکاری را که می خواهد انجام دهد و سرتاپا قدرت است.
عدم درک درست از زمان و ناتوانی در برنامه ریزی: وی چیزها را بلافاصله می خواهد و درک درستی از زمان و همچنین توانایی برنامه ریزی برای آینده را ندارد.
در این زمان کودک در تعارض بین آرزوی مستقل بودن و انجام کارها به تنهایی و نیاز به والدین و احساس ایمنی بوسیلۀ آنان در تقلا است و هم زمان زبان و توانایی بازی سمبلیک وی بتدریج تکامل بیشتری می یابد. خوشبختانه والدین با به کار گیری درست روش های تربیتی قادر خواهند بود از این مرحله به سلامت بگذرند و زمینه یادگیری مهارت های مختلف شناختی و هیجانی کودک را فراهم سازند.