تکامل شناختی
آیا هیچ توجه کردهاید که کودکتان از آنچه در اطرافش اتفاق میافتد درکی دارد یا نه؟ در مجموع، اگرچه تا به حال حتماً متوجه شدهاید که چهوقت احساس راحتی میکند و چه زمان ناراحت است؛ ولی شاید علائمی که نشان دهنده فکر کردن واقعی او باشد، برایتان آشکار نباشد. به دلیل اینکه محدوده حافظه و دقت او در حال گسترش است، میتوانید شاهد باشید که نهتنها اطلاعات را جذب میکند، بلکه آنها را برای انجام آگاهانه فعالیتهای روزانه خود بهکار میبرد. این توانایی نشانه بارز قدرت تفکر اوست، زیرا اگر تفکر نباشد، امکان استفاده از اطلاعات ممکن نخواهد بود. در طول این مرحله، یکی از مهمترین وظایف ذهن، پالایش مفاهیم اطلاعات کسب شده، یعنی درک اصل علمی «رابطه بین علت و معلول» است. شاید بین چهار و پنج ماهگی کودک بهطور تصادفی به این مفهوم پی میبرد که مثلاً ممکن است وقتی به تشک خود لگد میزند، تختش تکان میخورد یا جغجغه فقط زمانی به صدا درمیآید که آن را تکان دهد یا ضربهای به آن بزند. کودک بهسرعت کشف میکند که وقتی بعضی اشیاء مثل یک دسته کلید یا یک زنگوله را تکان میدهد، صدای جالبی میدهند. وقتی شیئی را روی میز میکوبد یا آن را به زمین میاندازد، واکنشهایی در اطرافیان ایجاد میشود که قیافه گرفتن یا صداهای معترض و عکسالعمل های دیگری را به دنبال خواهد داشت.
بعد از این تجربه، خیلی زود با قصد قبلی، انداختن شیء را تکرار میکند تا وقتی آن وسیله را از روی زمین برمیدارید، تماشایتان کند (رسیدن به یک اصل علمی دیگر، یعنی «قانون عمل و عکس العمل»).
گاهی این اذیتها برای او، یک راه مهم درک و یادگیری «علت ومعلول» و محک زدن تواناییهایش در اثرگذاری به محیط است. مهم است که با درک این موضوع، وسایل موردنیاز برای انجام این تجربهها را در اختیارش بگذارید تا تشویق شود «تئوریهای» خود را بارها و بارها در عمل، محک بزند. این کار بهطور ناخودآگاه یک راه علمی رسیدن به حقیقت است که آن را به زبان علمی «تجربه و استنتاج» یا نتیجهگیری مینامند. اما باید مطمئن باشید چیزهایی را که در اختیارش قرار میدهید، نشکن، سبک و به اندازه کافی بزرگ هستند و امکان بلعیدن آنها را ندارد. میتوانید اسباببازیهای معمولی که از آنها خسته شده و علاقهاش را نسبت به آنها از دست داده یا قاشقهای پلاستیکی یا چوبی، فنجانهای نشکن و سرپوش ظروف استفاده کنید.
یکی دیگر از کشفیات بزرگ او در این مرحله این است که میفهمد خارج شدن اشیاء از دید او، به معنی آن نیست که از بین رفتهاند. رسیدن به این واقعیت، اصلی است که آن را «اصل بقاء ماده» مینامند.
در چند ماه اول تولد، کودک تصور میکند که دنیا همان محدودهای است که قادر به دیدن آن است. وقتی اتاق او را ترک میکردید، از دنیای هستیاش محو میشدهاید و وقتی برمیگشتید، از دید او شخص دیگری بودهاید. در تمام موارد مشابه دیگر، مثلاً وقتی یک اسباببازی را در زیر یک پتو یا داخل جعبهای میگذاشتید تا از دیدش خارج شود، تصور میکرده که برای همیشه از بین رفته و نباید انتظار باز گشت آن را داشته باشد.
اما بعد از چهار ماهگی، گاه متوجه میشود که «هستی» دائمیتر از آن چیزی است که تصور میکرده است؛ شما همانی هستید که هرروز صبح به او سلام میگویید. خرس عروسکی افتاده روی زمین، همان است که شب قبل در کنار بسترش بوده است.
با استفاده از بازی قایم باشک و مشاهده رفت و آمد اشخاص دور و برش، اطلاعات او در زمینه تداوم ماندگاری اشیاء با گذشت زمان افزایش مییابد.