اهمیت خودشناسی والدین
ما فقط فرزند فیزیکی پدر مادر هایمان نیستیم. ما فرزند ترسها، عقدهها، سایهها و رفتارهای والدینمان هم هستیم. بدون شک خودشناسی عامل تعیین کنندهای در هر رابطه است.
این رابطه میتواند یک رابطهی دوستانه باشد یا رابطهی بین یک زوج و یا رابطهی بین والدین و فرزندان .امّا رابطه والدین اهمیّت ویژهای دارد، چرا؟
چون که میزان تأثیرپذیری فرزندان از والدین با میزان تأثیرپذیری دوستان یا یک زوج از یکدیگر قابل مقایسه نیست. ناگفته نماند خودشناسی پیشنیاز دیگرشناسی است. بنابرابن شما زمانی می توانید همسرتان، فرزندانتان و … بشناسید که خودشناسی کرده باشید.
فردی که تمام ابعاد وجودی خود را به خوبی میشناسد و بر آن تسلط دارد، میتواند رابطهی موفقی با همسر خود داشته باشد.
و در مرحلهی بعد همسران خودآگاهی که یکدیگر را نیز به خوبی میشناسند؛این والدین، والدین موفقی خواهند بود.
فرزندان آینهی تمام نمای والدین
کودک مانند یک لوح سفید است.هنر والدین نقش و نگارهای شخصیت او را رقم میزند.نکتهی قابل تأمل ماجرا این است که بسیاری از والدین به طور ناخودآگاه این امر را انجام میدهند.پس شاید بهتر باشد بگوییم فرزندان آینهی تمام نمای والدین هستند.
چون کودکی که به دنیا میآید تمام شناختش از زندگی و دنیای پیرامون را از پدر و مادر خود میگیرد.پس اینجا به اهمیت خودشناسی والدین بیشتر پی میبریم.
یعنی حتّی اگر یک پدر و مادر نخواهند، یا آگاه نباشند، تمام افکار و احساسات و رفتار آنها زیر ذرّهبین فرزندشان است.کودکان در ثبت و ضبط و الگوبرداری رفتار اطرافیان چنان حرفهای عمل میکنند که گاه موجب حیرت والدین خود میشوند.
البته که کودکان بزرگتر که میشوند این تأثیرپذیری از دوستان و مدرسه و محیط اجتماع صورت میگیرد.در انتها خود شخص راهش را انتخاب میکند؛اما فراموش نکنید بنای اصلی شخصیت افراد در خانواده شکل میگیرد و مراحل بعدی نمیتوانند تقلید و تکرار افکار و رفتار والدین را نفی کنند.
نقش ثبات عاطفی والدین در جلب اعتماد فرزند
همانطور که گفتیم کودکان در جستجوی یک الگو برای زندگی هستند. والدین به دلیل ارتباط نزدیک جسمی و عاطفی اوّلین گزینهی آنها برای الگوبرداری هستند. رابطهی قوی عاطفی که از بدو تولد بین والدین و فرزندشان وجود دارد، سبب اطمینان کامل کودک به آنهاست. از این رو ثبات عاطفی والدین نقش بسزایی در تربیت شایستهی فرزندان آنها دارد.
منظور از ثبات عاطفی، مهارت کنترل واکنشها، پرهیز از واکنشهای سریع و انعکاسی و ارائهی یک الگوی شفاف و باثبات از خود به کودکان است.این امر مستلزم خودشناسی والدین است.
والدینی موفق هستند که بتوانند به طور شفاف باورها، ارزشها، نیازها و انتظارات خود را به فرزندان خود معرفی کنند و با ارائهی شخصیتی متعادل و باثبات موجبات درونی شدن این ارزشها در فرزندان خود را فراهم سازند.
درونی شدن، آخرین مرحلهی تثبیت شخصیت یک فرد است. اگر باور یا ارزشی برای یک فرد درونی شود، برای عمل به آن نیازمند حضور هیچ عامل خارجی اعم از پدر و مادر یا معلم و .. نخواهد بود. اهمیت خودشناسی والدین اینجا مشخص میشود
اما والدی که هنوز نقاط ضعف و قوّت خود را به خوبی نمیشناسد و توانایی کنترل واکنشهای خود در موقعیتهای چالش برانگیز زندگی را ندارد، با سرگردانی و بروز رفتارهای متناقض، پیام مخرب “من قابل اعتماد نیستم” را به فرزند خود میدهد و این برای کودکی که والد خود را قهرمان زندگی خویش میپندارد، بسیار آسیبزننده است.
حیرانی یک کودک برای یافتن الگوی مناسبی که به اندازهی پدر و مادر برایش عزیز و دوستداشتنی باشد، زیانهای بسیاری در پی خواهد داشت.
بسیاری از والدین گله دارند که:
چرا فرزندم به حرفهایم گوش نمیکند؟
چرا کاری که میگویم بد است را تکرار میکند؟
چرا در جمع حرفی میزند که آبرویمان میرود؟
پاسخ این سؤالات ریشه در یک باور غلط دارد و آن اینکه اغلب والدین گمان میکنند زمانهایی که مشغول نصیحت کردن فرزندان خود هستند، تربیت فرزندان صورت میگیرد؛ تمام لحظاتی که با فرزند خود زندگی کردهاید در حال تربیت کردن او بودید.
همان زمانی که فرزند شما در گوشهای از اتاق به ظاهر مشغول بازی بود و در گوشهای دیگر شما تلفن به دست مشغول درد دل کردن با خواهر، مادر یا دوست خود بودید و بدگویی و حسادت و خشم در میان کلمات شما به گوش او میرسید. پس باز هم به اهمیت خودشناسی والدین بیشتر پی میبریم.
همان زمانی که باجناق خود را در آغوش میگرفتید و ابراز دلتنگی میکردید و فرزند شما غرولندهای شما و حرفهای ناپسندی که شما در حین مشاجره با همسرتان در مورد آن شخص گفتید را به خوبی به خاطر میآورد.
اینها مواردی است که برای اغلب ما آشناست.
در این زمینه مثالهای دیگری هم وجود دارد که همهی ما یا در زندگی خود و یا در زندگی اطرافیان خود با آنها مواجه شدهایم.
به عنوان مثال:
مادر یا پدری که فوبیای حیوانات دارد و قدرت کنترل آن را ندارد.
در نظر بگیرید. این شخص اگر به طور اتّفاقی و در حضور فرزندش با حیوانی روبرو شود و عکس العمل بدی از خود بروز دهد؛ همین اتّفاق کافی است تا فوبیای حیوانات به فرزند او نیز منتقل شود.
یا والدی را در نظر بگیرید که از حضور در اجتماع دچار اضطراب میشود. زمانی که قرار است فرزندش وارد اجتماع شود، این فرد به طور ناخودآگاه با توصیههای مکرر، ترساندن از خطرات احتمالی، تلاش برای منصرف کردن کودک و … این اضطراب را به فرزند خود هم انتقال میدهد.
پیشگیری بهتر از درمان
عبارت تکراری “پیشگیری بهتر از درمان است” را به عنوان ختم کلام خود قرار میدهیم.
با خودشناسی پدر و مادر، بسیاری از مشکلات والدین و فرزندان اصلاً به وجود نمیآید که نیاز به راهحل داشته باشد.
اگر والدین میدانستند خودشناسی و نیز شناخت همسران از یکدیگر، پرورش و تربیت فرزندان را از فرآیندی سخت و چالشبرانگیز به فرآیندی دلپذیر و آرام تبدیل میکند؛ برای شروع خودشناسی تردید نمیکردند.
بسیاری از معضلاتی که والدین با آنها دست و پنجه نرم میکنند به سادگی و حتّی قبل از به دنیا آمدن فرزندان آنها، قابل پیشگیری است.
یک والد خودآگاه با شناخت نقاط ضعف خود و آموختن راههای کنترل واکنشها در مواجهه با این مسئله، از سوء استفادهی فرزندانش از این موضوع جلوگیری میکند.
از طرف دیگر چه بسیار اختلالات شخصیتی که به صورت ارثی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
خودشناسی موجب میشود والد با آگاهی از اینکه انتقال این ارثیهی شوم به فرزندان، ظلم بزرگی است که از آسیبهای آن همهی افراد خانواده و جامعه رنج میبرند؛ به درمان خود پرداخته و از کوتاهترین مسیر فرزند خود را به آرامش میرساند.
منبع: توانمند شو -حامد سلیمانی